مخزن الاشرار

عاشقانه ها

آسمان می بارید و کل سهم دخترک از بارش، سوز و خیسی بود ...
اما، نغمه سرد بارش، تا هفت آسمان عشق او را سر می داد ؛ عشقی که حال به سوگ نشسته بود ...
آری به سوگ نشسته بود و تنها برای یک اشتباه ، اشتباه دستانی که برای آرامش دراز شدند، اما وقتی پائین آمدند آسمان سوگ عشقش را بیادش آورد، تنهائی بود که خودنمایی می کرد و دیگر ...